پست مخصوص چهارشنبه سوری
سلام، خب قبول دارم بعد از کلی ننوشتن، یهو نوشتن خیلی حرفا با خودش داره که نمیشه همه رو اینجا نوشت! میدونی منم مودیم (Moodi) یهو نوشتنم میاد و روزی 10 تا پست میدم و یهو 10 سال ازم خبری نمیشه! کلاً توی همه ی کارام همینما!
آقا خلاصشو بگم که دیشب بعد از کلی خریدن غرغرهای یکعدد مامان خانوم، آقای عکاس باشی بهمراه یکعدد همسر نازنینم آمدند شام منزل ما و کلی به همگی خوش گذشت و ما کلی سر به سر هم گذاشتیم (خودم و یکعدد آقای نازنین همسر رو عرض میکنما!)
بعدشم که امروز در راستای رسیدن به اهداف وحشیانه ی چهارشنبه سوری ما، قرار است به منزل یکعدد آقای عکاس باشی رفته و بعد از تناول چندی اشربه به بیرون رفته و از جشن آخرین سه شنبه ی سال 1387 هم لذت ببریم، افرادی که ما رو در این میهمانی معظم همراهی میکنند عبارتند از یکعدد آقای عمو نیما جونم (که به تازگی از سفرهای خارجه برگشته اند) و خاله مهتاب جونم و نیز یکعدد خاله مهسا (خواهر زاده ی بمانند کنه ی بنده) و خودم و یکعدد آقای همسر عزیزتر از جانم!
ضمناً از اونجایی که بنده بقول همه ی آنهایی که اینجانب را رویت نموده اند یه تیکه گوله ی آتیش هستم (به عبارتی نارنجک) از یکهفته ی گذشته به آقای همسر تاکید فراوانی نموده بودم که حتماً برایم مواد محترقه و منفجره ی تووپ فراهم کنند که ایشان نیز بالاجبار مبلغ هنگفتی پای این خوش گذرانی ما از خودشان ساتع نمودند که خدایشان حفظشان نماید!!!
حالا فکر کنین که من امشب با این همه بمبک و ترقه و ... چیکار بکنم و مخصوصاً با این قری که توی کمرم مونده و نیس اصلا روز عقد نرقصیدم همین جوری میخوام هر جا یه موزیک میشنوم بپرم برم وسط!
فکر کنم فردا یه پست خوبی از خودم در رابطه با سال 87 و مزایا و معایبش برای خودم و همسر عزیز، اینجا بذارم و بعدم دمم رو بذارم روی کولم و بررررررررررررررم تا اوووونور 13 بدر! آخه اصلاً نیستم که بخوام مطلبی رو اینجا آپ کنم! (حالا بگو اگه بودیم حالا مگه چی میذاشتی اینجا!؟)
امشب هم قول میدم چندتا عکس خوب با دوربین جدیدم بگیرم و توی عکاس بانو فردا آپلود کنم!
0 بازخورد به 'پست مخصوص چهارشنبه سوری'
ارسال یک نظر