>

>

>

>

دیروز و دیشب

ارسال شده توسط حاج خانومچه | در ۰:۱۷ | دیدگاه شما


چند وقتی بود که با سیستم وبلاگ قبلیه اصلا حال نمیکردم، آخه هر بلائی سرش میاوردم اصلا قسمت کامنتش فعال نمیشد، خلاصه تصمیم گرفتم به حاج خانومچه تغییر آدرس بدم تا هم بتونم کامنت رو فعال کنم و یکم بیشتر سکیوریتی رو ببرم بالا! حالا دلیل نام حاج خانومچه رو خودمم بدرستی نمیدونم، فقط فعلاً از این اسم خوشم اومده. بنابراین تا اطلاع ثانوی، یکعدد آقای همسر عزیزمون به حاج آقا تغییر اسم میدهد. وای به روزم اگه همسری بفهمه بهش حاج آقا میگمممممممم... پوستمو میکنه! 
دیشب یکمی از مراسم اسکار رو دیدم و بدشم طبق معمول همیشه وسطاش خوابم برد (جالب بود که دیگه از حاج آقا نترسیدم که غر بزنه و راحت گفتم من دیگه میخوابم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!) اینم یکی از خوبی های ایجاد شده ی نترسیدن حاج خانومه دیگه! (آخه حاجی همیشه بهم غر میزنه و میگه چیه مثه مرغا شبا انقد زود میخوابی؟! خب بابا نمیدونه که بنده ی حقیر 27 ساله که اینجوری بودم خب چیکار کنم دیگه؟!) چندیست تصمیم گرفتم آدم بشم و حرفی رو میزنم بش عمل کنم، مثلاً قضیه ی رفتن! وای فکر اینکه اینجا بخوام بمونم آزارم میده، (با اینکه میدونم تاب ندیدن خونواده رو ندارم اما موندن برام ینی پوسیدن!) بقول یه بنده خدائی، ایران فقط جای آدم پول داراس نه ما که هیچی نداریم جز چهار کلاس سوات!!!!!! حالا رفتنش یه بحثه، گرفتنه مدرکه حاج خانومه از دانشگاه یه بحث دیگه س! آخه احمقا بعد از کلی دوندگی بهم میگن تو واحد کارگاه کامپیوترو پاس نکردی! میگم احمقا و خجالتم نمیکشم چون واسه کسی که وی بی و سی و اس کیو ال پاس کرده، آخه افت نداره ویندوز رو بیافته؟! اشکال اینجاس که من فقط برگه انتخاب واحدم رو دارم و کارنامه ندارم و اونام میگن نمره ت نیس!!!!!!! خاک بر سر این مملکت با این دانشگاش که خیر سرش دولتیه وای به حاله آزاد و غیره و ذالک! حالا ما از کجا واسه اینا نمره بیاریم موندیم!؟ بعد 4 سالم دوباره درس رو گرفتن واسمون زور داره خب!! اینم قضیه ی رفتن بلاتکلیف ما!!!!!!!!!!! خدائیش اگه مدرکه جور بشه میشیم 125 امتیازه و راحت رفتیم استرالیا و حالشو بردیما، ببین تورو خدا چه جوری علافمون کردن این !!!!!!!!!!!!!!!!!! 
راستی قوانین مورفی که یادتونه الحمدلله!؟ شده کار ما! امروز ماشینو میشوریم عصرش چنان بارونی میگیره که سیل کل شهر رو میبره و ما افسوس مند ماشین که دوباره همون ریختی شد! 
بعد از کلی یکی بدو کردن با خودم و این دندون لامسب!!!! امروز میبرمش دکی ببینم چه مرگشه!؟ (میدونم البته چه مرگشه ها!) بدشم میرم آرایشگاه اگه خدا قسمت کنه تا یه صفایی به خودمون بدیم بابا پکیدیم اینجوری! 
راستی قراره دیگه پولامونو پس انداز کنیم! راه حل جدید پس انداز پول سراغ ندارین؟! من که از ترس ولخرجی دیگه از جام، جُم هم نمیخورم که مبادا چیزی ببینم دلم بخواد و بخرم! آخه بابا این که نشد وضعیت! دو نفری داریم کار میکنیم و اینهمه پول، اما همشو خرج عطینا (نمیدونم دیکتش چیه همینجوری نوشتم!) میکنیم! اینکه نشد زندگی! با این وضع اقتصادی پیش رو، باید یه فکرای جدیدی کرد! 
راستی هیچ خبری از عکاسی نیست!!!! باید یه فکر اساسی هم راجه به عکاسی و دوربینم بکنم، نمیخوام بیافته یه گوشه خاک بخوره! میخوام برم جدی یه چیزایی یاد بگیرم! دلم میخواد یه هنری بلد باشم! دلم میخواد یه کاری غیر از کار خودم یاد بگیرم! پس باید در موردش با حاجی حرف بزنم تا ببینم چی میگه!؟ 
ضمناً اینو هم میدونستید که زن نماز خون، مردش رو نماز خون میکنه؟! و چون ما از دم کافریم (بقول بقیه!!!!!!!!) حاجیمونم به طبع ما کافر تشریف دارن! 
: گوشت خوکم خوردین؟! (نگاه پر از حدقه!!) 
:: خب چیزی بغیر از این نبود که بخوریم! (تو دلم میگم آخه مگه آدم کشتیم؟!) 
: واااااااای این که خیلی بده! (تو دلش حتما میگه دختره ی کافر!!!!!!) 
:: (با خنده ای) ای بابا اینام ما رو از هر چی که توش لذته گرفتن! 
دو ساعت طول میکشه که بهم ثابت کنه که خوک حیوان کثیفیه و گوشتش حرامه و اصلا هم خوش مزه نیست ولی اگه بدونه که کبابش با شراب یکی از خوش طعم ترین غذاهاییه که تا به حال خوردم برق سه فاز بهش وصل میکنن! 
: راستی استخر که نرفتید؟! 
:: (اَََََََََََََََاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَه! چقدر گیره این!!!! بابا به تو چه آخه؟!) ما؟! نه اصلا تو آب نرفتیم! کنار استخر نشستیم و آقایون فقط تو آب بودن! (خبر نداری چه حرکاتِ آکروباتیکی با شازدتون تو پارک آبی داشتیم!!!!!!)



0 بازخورد به 'دیروز و دیشب'

ارسال یک نظر