>

>

>

>

پست آزاد خودم

ارسال شده توسط حاج خانومچه | در ۴:۲۹ | 3 دیدگاه
دسته بندی شد در


آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخ خدای مهربون چقد این حاج خانومچه الان شاده و سرمست...

اصلن الان شاید دلش یه جورایی دوباره یه شیشه از همون اسکایایی که اون روزیه دم دریا خوردن میخاد و الان بازش میکرد و با همه ی شما دوستانش مخصوصن اون دوست جونش که از صوبیه امروز تا همین الان دلداریش میداد و تنهاش نذاش تقسیم میکرد و حتا اگه اونا خیلی مسلمون بودن و عرقیاتی اینچنین نمیخوردن، به سلامتیشون مینوشیدش خودش تنهایی و بعدشم انقد سگ مست میشد که بیا و ببین..

حاج خانومچه خیلی خیلی دلش کوچیکه خب! زودی میگیره و زودم باز میشه (نه بابا چی فک کردین مگه چاه توالته که چار ساعت طول بکشه تا باز بشه ها؟!)


3 بازخورد به 'پست آزاد خودم'
سانیا گفت...

حاج خانومجه جون جقدر خوبه که دل کوچیکت زودی باز می شه و توش فقط مهربونی و شادی دووم میاره.
همیشه آسمونت آبی باشه بی لک.

پیتی گفت...

قربون اون دلت حاج خانوم گل گلی! بوووس!

گلدونه گفت...

سلاااااااااااااااااام
اومدم!! بیا ببین گلدونه چه کرده!!

اوه اوه نه به مستی و مستانگیت نه به اون گریه هات...

الان در چه حالی؟ خوبی یا نه؟

ارسال یک نظر