دیداری از سامیه فیل کش
ارسال شده توسط
حاج خانومچه
|
در
۲۲:۴۶
|
12 دیدگاه
دیروز نوشت: لامصب عجب چیزی بود این اپیزود آخریه لاستااااااا! آدمو دیوونه میکرد.. ینی حاج خانومچه بس که خُلُو چل شده بود بعد از دیدن این دو اپیزودِ آخر نزدیک بود سرشو بکوبونه به دیوار، حتمن اگه زیاد اهل دیدن این سریالا نیستین با خودتون فک میکنین که عجب احمقیه ها! واسه یه سریال، اینجوری کنه اما باور کنین این سریال با همه ی چیزایی که تا حالا دیدینو شنیدین فرق میکنه! اما بهرحال این روزا تو خونه ی حاج خانومچه اینا حرفو حدیثه این سریال نقل مجلسشونه! اینا رو گفتم که بگم که اگه تو این چن روز بچه بدجوری تو کفِ .. همش یا داره فُرومِ لاست دات آی آر میخونه یا داره فوش میده که چجوری تا هش ماه دیگه صب کنه تا قسمتای جدید این سریال بیاد! خداییش اگه کسی با سازندگان این سریال آشنایی داش ازشون بپرسه "آیا به روح اعتقاد دارن؟" آقا از همه ی اینها که بگذریم میرسیم به مقوله ی خاطراتو خطرات.. اول یه چیزی بهتون بگم یکم بخندین.. نمیدونم اهل مطالعه هستین یا نه! (خیله خوب حالا واسه من کلاس نذار با اون کتابایی که چل ساله تو قفسه ی کتاب خونت جم کردی و سالی یه بارم سری بهشون نمیزنی!) خانومی که شوما باشین حاج خانومچه اینا یه منشیی داشتن که بعد از مدتها امروز مجدد موفق به زیارتش شدن، حالا این خانوم منشی چه ربطی به کتاب خوندن داره؟ هااااااااا! ببینین این خانوم منشی یه قدی تو حدودای صدو ده بیس سانتی داره که از قضا یکمی هم توپولو قدری هم کچله که تو همین سن چل پنجا سالگیش کماکان مجرد مونده.. این خانوم شباهتِ بسیار زیادی به "سامیه فیل کش" توی کتاب "ماشالا خان دربارگاه هارون الرشید" داره، آره خاهر خلاصش بگم که این همه صغرا کبرا چیدم که بگم که حاج خانومچه بهمراه جمعی از همکارانِ بدجنسش هر بار که این خانوم رو میبینن با لبخندی ملیح یادآوری صحنه ی سامیه خانوم رو برای هم دارن!! که این فقط بدجنسیِ این افراد رو نشون میده. حالا اگه این کتاب رو خواستین اینم لینک دانلودش! نمیدونم چقدر با "ایرج پزشک زاد" آشنا هستین! مثلن دایی جان ناپلئونشو خوندین یا دیدین؟ اما من که عاشق این نویسنده م با این شاهکاراش که آدمو میترکونه از خنده! حالا از همه ی اینا بگذریم میگم حاج خانومچه تو فکر یه سورپرایز هیجان انگیزو شادو فان واسه حاجی هستش واسه دوازده خرداد که اولین سالگرد خاستگاری و نومزدی و این صوبتاشونه! میشه کمکش کنین! یه ایده یی چیزی واسه یه جشن کوچولوی دو نفره ی یکمی هم بفمی نفمی رومَنس باشه! منتظر نظراتتونمااااااااا!پی نوشت: راستی دیروز حاج خانومچه نرسید بره واسه لیزر! اما امروز بدبختانه هر کاری میکنه نمیتونه دندونپزشکی رو بپیچونه!
امروز نوشت: آقا حاج خانومچه عجب غلطی کردآآآآآآآ رفتش سراغِ بیمه واسه هدیه ی ازدواجش!!! میگین چرا؟ خب ملومه خاهر، یکی از روزهای همین بهاری که توش هستیم حاجی به حاج خانومچه زنگ زد "که چی نشستی؟ بدو برو بیمه، دارن به اونایی که ازدواج کردن معادل متوسط یکماه حقوقشونو هدیه ی ازدواج میدن!" حاج خانومچه ی از خدا بی خبرم خوش و خرم راه افتاد رفت بیمه! بیمه نگو بلا بگوووووووو.. رفتن بیمه همانا، فرستادنش به شعبات گوناگون برای سابقه های گذشته ی بیمه شو یه بار دیگه واسه سابقه ی لیستِ حقوقیشو این صوبتا.. خلاصه واسه گرفتن مثقالی پولِ مفت، حاج خانومچه رو وادار به چه کارها که نکردن، دست آخر هم ورداشتن یه چک نوشتن واسه با.نک رف.اه شعبه ی قوزقولاب دره! خلاصه که ما که پشیمون شدیم حالا خود دانید اگه خاستین یه ماه بعد از عقدتون برین واسه گرفتن هد.یه ی ازدواجتون! (حالا فک کن واسه گرفتنه و.ا.مش میخان چه بلایی سرمون بیارن! حالا که از شانسِ شخمیِ ما از اولِ خرداد شده این.تر.نتی!خلاصه اینم از وضعیته تاهل مندیِ حاج خانومچه)
راسی دیروز حاج خانوم بلخره تشریفشونو بردن دندونپزشکی که خدا نصیبِ گرگِ بیابونشم نکنه به مولا! ینی یه پدری ازش درورودن که بیا و ببین! عینِ یه ساعتو چلُ پنج دیقه یی که اونجا بود این دهنِ مبارکش تا ما تحتش گشوده شده بود و اون خانوم دکتره که بیشتر شبیه جلادا بود تا دکترا تا آرنجش تو دهن حاج خانومچه بود! همشم غر میزد که "چقد بُزاقِ دهنت زیاده!" ینی دردی کشیده م که مپرس.... حالا بعد از اینهمه ور رفتن با این دندونِ بی صاحابِ حاج خانومچه تازه بهش میگه من یه رویه موقت گذاشتم روش فقط برای اینکه استیریل بمونه! برو دوباره خانوم منشی یه وخته یه ساعته و نیمه ی دیگه برات بذاره بیا ببینم چیکار میتونم بکنم واست!! از دیروز بعد از ظهر انگاری نه تنها دندونش موردِ جراحی قرار گرفته بلکه زبونِ مبارکشم نیز هم!! حالا بیچاره اصلن از اون اولشم که ماشالا به جونش که دُرُستو درمون حرف نمیزد که (میدونم الان همتون با من هم عقیده هستین! :دی) حالا دیگه اصلن زبونش بِن کُل از رگو ریشش قطع شده! حاجی هم در همین راستا رفته تمامی موهای مجعد و فرفریشو که مقبولِ حاج خانومچه بود و وختایی که حاج خانومچه خیلی مشعوف بودن از پشتِ گردن، دستشو فرو میبرد در حجم انبوهی از اون موها و تمامیِ لذایذ عالم بشریت در وجودش متبلور میشد، رو کوتاه نموده و حالا شده شبیه عمو نیما کچله! حاج خانومچه هم اصلن از این قضیه نه تنها که خوشحال نیس بلکه تو دیپ دپرشِنِ کامل بسر میبره! آخه این حاجی اگه میدونس که این حاج خانومچه چقد موهاشو دوس داش، هیچوخ حاضر نمیشد مرتکبِ این جنایت بشه، اونوخ حاج خانومچه تا اطلاعِ ثانوی و رشدِ مجددِ موهای حاجی در این دیپ دپرشنشون استوار و در اعتکاف بسر خاهن برد! (این عکس یادگاری) ( عکس یادگاری پاک شده است) از ابراز علاقه ی حاجی در ملاء عام به حاج خانومچه س وختی که حاج خانومچه عاشخِ موهای حاجی بود...)

امروز نوشت: آقا حاج خانومچه عجب غلطی کردآآآآآآآ رفتش سراغِ بیمه واسه هدیه ی ازدواجش!!! میگین چرا؟ خب ملومه خاهر، یکی از روزهای همین بهاری که توش هستیم حاجی به حاج خانومچه زنگ زد "که چی نشستی؟ بدو برو بیمه، دارن به اونایی که ازدواج کردن معادل متوسط یکماه حقوقشونو هدیه ی ازدواج میدن!" حاج خانومچه ی از خدا بی خبرم خوش و خرم راه افتاد رفت بیمه! بیمه نگو بلا بگوووووووو.. رفتن بیمه همانا، فرستادنش به شعبات گوناگون برای سابقه های گذشته ی بیمه شو یه بار دیگه واسه سابقه ی لیستِ حقوقیشو این صوبتا.. خلاصه واسه گرفتن مثقالی پولِ مفت، حاج خانومچه رو وادار به چه کارها که نکردن، دست آخر هم ورداشتن یه چک نوشتن واسه با.نک رف.اه شعبه ی قوزقولاب دره! خلاصه که ما که پشیمون شدیم حالا خود دانید اگه خاستین یه ماه بعد از عقدتون برین واسه گرفتن هد.یه ی ازدواجتون! (حالا فک کن واسه گرفتنه و.ا.مش میخان چه بلایی سرمون بیارن! حالا که از شانسِ شخمیِ ما از اولِ خرداد شده این.تر.نتی!خلاصه اینم از وضعیته تاهل مندیِ حاج خانومچه)
راسی دیروز حاج خانوم بلخره تشریفشونو بردن دندونپزشکی که خدا نصیبِ گرگِ بیابونشم نکنه به مولا! ینی یه پدری ازش درورودن که بیا و ببین! عینِ یه ساعتو چلُ پنج دیقه یی که اونجا بود این دهنِ مبارکش تا ما تحتش گشوده شده بود و اون خانوم دکتره که بیشتر شبیه جلادا بود تا دکترا تا آرنجش تو دهن حاج خانومچه بود! همشم غر میزد که "چقد بُزاقِ دهنت زیاده!" ینی دردی کشیده م که مپرس.... حالا بعد از اینهمه ور رفتن با این دندونِ بی صاحابِ حاج خانومچه تازه بهش میگه من یه رویه موقت گذاشتم روش فقط برای اینکه استیریل بمونه! برو دوباره خانوم منشی یه وخته یه ساعته و نیمه ی دیگه برات بذاره بیا ببینم چیکار میتونم بکنم واست!! از دیروز بعد از ظهر انگاری نه تنها دندونش موردِ جراحی قرار گرفته بلکه زبونِ مبارکشم نیز هم!! حالا بیچاره اصلن از اون اولشم که ماشالا به جونش که دُرُستو درمون حرف نمیزد که (میدونم الان همتون با من هم عقیده هستین! :دی) حالا دیگه اصلن زبونش بِن کُل از رگو ریشش قطع شده! حاجی هم در همین راستا رفته تمامی موهای مجعد و فرفریشو که مقبولِ حاج خانومچه بود و وختایی که حاج خانومچه خیلی مشعوف بودن از پشتِ گردن، دستشو فرو میبرد در حجم انبوهی از اون موها و تمامیِ لذایذ عالم بشریت در وجودش متبلور میشد، رو کوتاه نموده و حالا شده شبیه عمو نیما کچله! حاج خانومچه هم اصلن از این قضیه نه تنها که خوشحال نیس بلکه تو دیپ دپرشِنِ کامل بسر میبره! آخه این حاجی اگه میدونس که این حاج خانومچه چقد موهاشو دوس داش، هیچوخ حاضر نمیشد مرتکبِ این جنایت بشه، اونوخ حاج خانومچه تا اطلاعِ ثانوی و رشدِ مجددِ موهای حاجی در این دیپ دپرشنشون استوار و در اعتکاف بسر خاهن برد! (این عکس یادگاری) ( عکس یادگاری پاک شده است) از ابراز علاقه ی حاجی در ملاء عام به حاج خانومچه س وختی که حاج خانومچه عاشخِ موهای حاجی بود...)

12 بازخورد به 'دیداری از سامیه فیل کش'
عکست انقد پر حجمه که باز نمیشه بااین اینترنت ذغالی ِ من!
واسه دوازدهم خرداد باید یه کم فرصت بدی تا فکر کنم....
خوش به حالتون ما هنوز سیزن 5 به دستمون نرسیده. نگران موهای حاجی هم نباش. هر چند میدونم مو خیلی تو قیافه ادم تاثیر میذاره ولی خب دیگه نمیشه کاریش کرد.در ضمن خیلی به هم میاین... کدوم کشور هستین؟
به به عسل بانو خانوم!
الاهی! راس میگی؟ میخای لینک دانلود بدم اگه فرصت داری خودت دانلودش کنی؟ D:
موهای حاجی هم که نگو دلم هنوز کبابه خاهر!
مرسی واسه اینکه گفتی بهم میاییم! *:
اون عکسم واسه تعطیلاته عیده خاهر تو ارمنستان! وگرنه فعلنا تا پذیرش دانشگا باید توی خاک پاک کشور خودمون (ایران) تشریف داشته باشیم D:
وای حاج خانومچهههههههههههههههههههههههههههههه
قربونت برم منننننننننننننننننننننننننننننن
این قده همدیگرو خوشگل بغل کردید که ..........
برق نگاه جفتتون آدم رو مست می کنه آزی
آزی جونم همیشه همیشه عاشق باشی گلم
آزی واییییییییییی چه صحنه ای داشتی تو دندون پزشکیا...مردم از خنده جیگر
گلی خانوم شوما که اینترنتتون نفتی بود که خاهر! پس چی شده که ذغالی شده؟ D:
می بینم که دوستای جدید پیدا کردی و مارو تحویل نمی گیری.. قرار نبود خبر بدی که آپی؟؟ قهرم شدید!
واااااااااااااااااااااااااااااااااااای سلام آزی جونم قربونت برم یه عالمه چیز نوشتم برات یه عالمه چیزای خوشگل ارسال رو که زدم گفت این وبلاگ نمایش داده نمی شه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من مرده شدم رسما
فقط بگم ای قربونت برم با این عکست
هی داری این عکسا رو نشون می دی فعالیت انتخاباتی کنیا رای میاری حماسه ساز میشیا
ببینم بلا این رنگ سبزه ی قالبت بو داره ها :)
هاها دیدم حاج خانومچه یهو زد تو تغییر قالب نگو :)
قربونت برم منننننننننننننن
وای آزی دفعه دوم هم پرید دوباره اما این دفعه نظرم رو یه جا پیست کردم و الان اینجا کپیش کردم
می ارزه برا آزی جونمه خوب
بوووووووووووس
پیتی: پیلیز آشتی بنمایید و پست رو مجدد با رویی گشاده بخونید (آخه میدونم همه ی پست رو در حالی خوندی که روت اونور بود) D:
سانی: مرسی عزیزم که اینهمه سختی میکشی و این کامنتا رو میذاری! آقا بخدا شرمنده ام! در اسرع وخ یه حرکتی در این رابطه انجام خاهم داد به مولا! D:
اما راستش من خودم واسه بقیه ی بلاگ اسپاتیا که میخام کامنت بذارم مشکلی نداشتم تا حالا! ):
راستی دقیقن درست فهمیدییییییییییا! رنگ سبز تلویح داره خاهر! D:
خوب وقتی اینقدر منت آدمو می کشن شوما انتظار دارین آدم آشتی نکنه؟ نه جدی چی فکر کردین؟؟؟ :دی
خلاصه باید بگم که منم موی پسرکو خیلی دوست دارم اما خوب برعکسه موهای اون صافه ماله من فره..
تازه اون می ده مامانش موهاشو کوتاه می کنه!!!!
آخه مامانش دیپلم آراریشگری داره... ای خدا حاج آقا تورو خدا این آزی رو منت نکنید که چه دوستای خاله زنکی داری و از این حرفا ها! :دی
حالا امروز بالاخره می ری لیزر یا نه؟
الان آزی با خودش می گه کاش قهر می موندیا!!!
ا پس انصراف دادی به نفع یکی دیگه :)
قربونت برم حتما می دونستی تا تو باشی میرحسین شانسی نداره
یادم باشه برم بهش بگم بلکه یه پستی به جفتمون بده یه وزیری معاونی
آزی تو چی می خوای بگو از حالا تا من یه وزارت خونه دیگه رو بردارم :)
بوی گل های ایران رو از یکی از فیلم نامه های بیضایی گرفتم
راستی چرا ننوشتم متحدم کیه مامان بزرگم باورت می شه آزی خدا کنه اتحادمون به هم نخوره البته من پشتم به خدا گرمه اون متحدم باشه حله
قربونت برم خوشگل خانوم
دل من رو بردی با این عکسات آزی
خودت چه دلی بردی از حاجی ؟؟؟؟؟؟؟
سلام حاج خانومچه جونم
اگه الان منو ببینی در چه حالی هستم برام گریه می کنی
واااااااااااااااااااای حتی نتونستم یه پست در باب اوضاع و احوال بنویسم
آزی جونم تو هم که ننوشتی خوشگلم
لیزر رفتی خانومی؟
بوووووووووووووووووووووووووووس
رنگ سبز و قالب اصلاح شده و دیگه دیگه ....به اصلاح زیاد دقت کن خواهر :)
سلام آزی جون
اومدم یه چند تا از پست های قدیمیت رو بخونم آرشیو رو ندیدم
بووووووووووووووووس
ارسال یک نظر