دردِ دلی کشیده ام که مپرس..
ارسال شده توسط
حاج خانومچه
|
در
۲۲:۵۸
|
9 دیدگاه
آقا همه ی قضیه ها تقصیرِ این نسلِ جدیدِ فینگیلیه که اومدن رو کار! همینایی که سایز کمرشون به زور به 34 برسه!! آره همین به اصطلاح قلمی هایی که تو خیابونای شهرمون ریختنو از دخترای بیچاره ی دیگه صلبه آسایش کردن!! بابا اصلن این حاج خانومچه نیس! دلش میخاد یه شیکم داشته باشه این هوااااا! اصلن به کسی چه مربوط ها؟؟؟ والا به خدا! چی میشد بجای لاغری بینِ همه ی آدما چاقی مد میشد؟! اونوخ حاج خانومچه هم میتونس از خوردنِ غذاهایی که عاشقشونه دلی از عذا در بیاره و هر روز بستنیو این جور فوربیدنا (همون ممنوع) رو بخوره .. ولی خب مگه میشه؟ وختی میخاد بره مانتو بخره تا میپرسن سایزشو با خجالت میگه 40! میگن اوووووووه! خانوم ما ایکس لارجمون سی و هشته! حاج خانومچه هم که انگاری ایدزی چیزی داره دست از پا درازتر بر میگرده خونه.. البته ماشالاه به جونِ سرکار خانوم والده ی حاج خانومچه بیاد (بشماااااااااااااااار) که از وختی این بساطِ غمِ بچشو دیده دیگه نمیذاره بره خریدو خودش براش یه مانتوهایی میدوزه بیا و ببین! اصلن خود فَشِن! خلاصه اینه که خانومی که شوما باشین حاج خانومچه هم مثه همه ی دخترای ورپریده ی بخت برگشته ی نسلِ خودش در حالِ انجامِ اموراتِ تناسبِ اندامو این صوبتا.. حالا در همین راستا و پیرو پستِ قبلی به پشتیبانی فنیِ گرم یکعدد دوس جونشون، دیروز تشریف بردن برای بازدید از یکی از همین کلاسای تناسبِ اندام! آقا چشمتون روزِ بد نبینه مربیش یه خانومی بود دو سه برابرِ هیکلِ حاج خانومچه! همشم به حاج خانومچه اصرار داش که "الاهیییی! تو که نمیخاد لاغر کنی! بیا اینجا بیشتر عضله هاتو سفت کن!" حاج خانومچهه هم همش داش تو دلش خودشو فوش میداد که چرا پاشده اینهمه راه اومده اونجا و تهشم یه مربی با هیکلِ گوریل قراره بهش آموزش بده! اگه ورزشی که اون خانوم آموزش میداد اثر داش اول خودشو اصلاح میکرد.. خلاصه دس از پا درازتر برگش خونشون.. توی راه حاجی مرتب باهاش تماس میگرف که چرا ثبتِ نام نکردی؟ مگه قرار نشد با دوس جونت بریو این صوبتا که در نهایت حاج خانومچه مجاب شد بره همون باشگاهی که همیشه میرفت تا به اندازه ی مناسبِ خودش برسه.. در همین راستا امروز از شوما چه پنهون وسایلِ ورزشیشو برداشته که بره از همین امروز شوروع کنه..
اونوخ چون حاجی میخاس بره خونه ی دوستاشو شب دور هم باشنو این صوبتا، حاج خانومچه هم از لجش که نه! خدایی نکرده فک کردین این دختره لج بازه؟ نه بابا! ماشالا به عقلو هوشش که از همه ی شوما هم عاقلتره بابا! از فرصت استفاده کردو با دوستش رفتن دربندو یکم گردشو دیگه شب نزدیکای ده بود که برگش خونه.. اما راستش شوما که دیگه غریبه نیستین که، همش چشش به گوشیش بود که حاجی بهش زنگ بزنه، دستِ بر قضا هم که حاجی اصلن جایی بود که موبایل خیلی خوب اونجا آنتن نمیداد.. خلاصش که حاج خانومچه با این حال که رفته بود بیرون تا خوش بگذرونه اما زیادم بهش خوش نگذش.. دیشبم طی یه ژانگولر بازی که انجام داده بود حسابی در لاکِ خجالتِ خودش فرو رفت (نخند بچه! اصلن خودتی! :دی) بعدشم تا نزدیکای دوازده بیدار بودو داش دایره زنگی نیگا میکرد (از دسته ی همون فیلم دانلودیاش) و بعدم گرف خابید..
پی نوشت اول: راسی دیشب یه خابِ بد دیده حاج خانومچه.. خدا بخیر بگذرونه.. خاب دیده دزد اومده خونشونو .. خلاصه بچه تو خاب خیلی ترسیده بود، صوبیه که از خاب بیدار شد کلی عرق کرده بود از ترسو داش تن تن نفس نفس میزد.. (جای حاجی خالی که یکم لوسش میکرد این جور موقه ها)
پی نوشت دوم: راسی یه سئواله بیربط! شوما تشخیص بدین! به نظر شوما، اینجا ایرانه؟؟؟
اونوخ چون حاجی میخاس بره خونه ی دوستاشو شب دور هم باشنو این صوبتا، حاج خانومچه هم از لجش که نه! خدایی نکرده فک کردین این دختره لج بازه؟ نه بابا! ماشالا به عقلو هوشش که از همه ی شوما هم عاقلتره بابا! از فرصت استفاده کردو با دوستش رفتن دربندو یکم گردشو دیگه شب نزدیکای ده بود که برگش خونه.. اما راستش شوما که دیگه غریبه نیستین که، همش چشش به گوشیش بود که حاجی بهش زنگ بزنه، دستِ بر قضا هم که حاجی اصلن جایی بود که موبایل خیلی خوب اونجا آنتن نمیداد.. خلاصش که حاج خانومچه با این حال که رفته بود بیرون تا خوش بگذرونه اما زیادم بهش خوش نگذش.. دیشبم طی یه ژانگولر بازی که انجام داده بود حسابی در لاکِ خجالتِ خودش فرو رفت (نخند بچه! اصلن خودتی! :دی) بعدشم تا نزدیکای دوازده بیدار بودو داش دایره زنگی نیگا میکرد (از دسته ی همون فیلم دانلودیاش) و بعدم گرف خابید..
پی نوشت اول: راسی دیشب یه خابِ بد دیده حاج خانومچه.. خدا بخیر بگذرونه.. خاب دیده دزد اومده خونشونو .. خلاصه بچه تو خاب خیلی ترسیده بود، صوبیه که از خاب بیدار شد کلی عرق کرده بود از ترسو داش تن تن نفس نفس میزد.. (جای حاجی خالی که یکم لوسش میکرد این جور موقه ها)
پی نوشت دوم: راسی یه سئواله بیربط! شوما تشخیص بدین! به نظر شوما، اینجا ایرانه؟؟؟
9 بازخورد به 'دردِ دلی کشیده ام که مپرس..'
عجب جواد بازاریه! با مانتو دارن میرقصن؟ خیلی باهال بود!
فکر کنم اگه ورزش کنی راحت بتونی همه چی بخوری! دوچرخه سواری هم خوبه...چربی زیاد می سوزونه
من بابِ کامنتت هم اگه تا اون موقع سالم بمونم ایشالله بعد از هفت تیر روزهای شیرین تری خواهم داشت!
سلام علیکم حاج خانوم!
اول اینکه معلومه که باید در لاک خجالت فرو بری!
نه واقعا خجالت نکشیدی اون کار بدو کردی! D:
دوم اینکه خواب دزدی دیدن یعنی به زودی شوهر می کنی! الان حاجی منو می کشه.. منظورم اینه که می گن خواب دزدی دیدن یعنی دختر خونه جهیزیه می بره و خونه رو خالی می کنه... سوم اینکه می بینم می خوای بری ورزشو این حرفا.. حالا که اینجوره منم امروز می رم... چهرم اینکه معلومه که ایرانه..D: فقط تو ایران پسرا باهم می رقصن کسی بهشون گیر نمی ده... پنجم اینکه.. پنجم دیگه نداره بچه.. باز سرتو از لاک خجالت اوردی بیرون! بدو برو تو لاکت ببینم... (بوووووووووووس!)
اسلام علیک یا سیدته بیتی خانوم! (البته چون در عربی حرفه پ وجود ندارد دیگه به ب تغییر یافته است!!)
والا خاهر اصلن شب تا صوب خابم نبرد بس که به خنگ بازیه خودم خندیدم! D:
اما راجه به تعبیر خابم خیلی تووووووپ بودااااا! میگم ینی ممکنه همین روزا مام سرو سامونی پیدا کنیم مادر؟ ینی مام رفتنی شدیممممممم؟ ای خدااااااا! "همه ی حاجتا رو .." چی بهش میگن؟ نمیدونم دیگه خلاصه به داد ما آدمای علافو مفت خور برس تا مام به یه نون و نوایی برسیم با حاجی جون جونمون!
راستی حالا که تو تعبیر خابم بلتی میگم من چن شب پیشام خابه سوسک دیدم! اصلن سوسکه رو ولش! اسب چیه تو تعبیرا؟ مثه این خاله زنکا... D:
خاهر گلدونه جان باس بگیم که اونجا بخدا جواتیه نبود و شهرک بود - شبه چارشمبه سوری.. همگی مست.. دختر و پسر تو خیابون.. خیلی تووپ بود.. انگاری دیسکوی ایرونیا بود! فک کن.. D:
ولی راجه به دوچرخه سواری خاهر بنده حوصله ی اینجور کارا نیستم! باس چوبه زور بالا سرم باشه وگرنه حیفه این همه گوشت نیس با دوچرخه سواری آب شه!؟ D:
سلام حاج خانومچه جونم خوبی عزیزم؟
وای من امروز مردیده شدم والله خواهر
دختر کشتی منو از خنده اون جایی که گفتی انگاری ایدز داری واااااااااااااااااااااااااای خیلی باحال بود
راستی خانوم خوشگل
حاج خانومچه ناز دلبر دلربا
نانا واسه این دنبالم می گشت چون خودم رو ندیده بود و دوستام کلی ازم براش تعریف کرده بودن 0آیکون یه سانی که از فرط خجالت گالن گالن شرم و حیا می ریزه ازش :)
آخه اون روزا من نبودم که خودمو ببینه
وای حاج خانومچه راستی رفتی و خانومه .یعنی خانومه با این هیکلی که تو توصیف کردی فکر می کرد خوبه ؟؟؟؟؟؟؟؟ خوش به حالش چه لذتی می بره از زندگیش
خیلی خوشم اومدا گفتی کاش چاقی مد بود
خیلی موافقم کاش هر کی هر جوری بود خوب بود دیگه یعنی چی آخههههههههههههههههههههه؟
قربونت برم عزیزم
همیشه به گردش و تفریح خانوم البته می دونم بی حاجی برات مزه نداره اون قدا
خوش بگذره بهت گلم سنبلم بلبلم ماه آسمون
برا دلمون بمون
بووووووووووووووووووووس
ما دیگه کم کم میریم کلاس و اینا...
تا شنبه خدافظی حاج خانوم...
سلام آزی جونم خوبی ؟
الان احتمالا رفتی دیگه
امروز زودتر اومدم تا برات بنویسم
این روزا این قدر سرم شلوغه که دارم میمیرم
اگه بدونی
عزیزم باز کامنت تو که توش پر از عشق و شادی و مهربونی و لطافته
آزی خوشگلم
پست جدید ننوشتی اما تو نیاز به پست نداری دخنر
وجودت شیرینت
قلبت مهربونت
به هزار تا پست جون میده
امیدوارم خودتو خونواده عزیزت همیشه شاد و سالم باشین
خبری از ستادت نیستا :)
بوووووووووووووووووووووووووس
واااااااااااااااااااااااااااااااااای آزی
عشقی نفسی ماهی جیگری
آزی خودت نازی دیگه برا چی داری تست شخصیت می ذاری بابا
می خوای برات بگم تو چه جور شخصیتی داری
تو احساسات آدما رو درک می کنی ماه
حتی اگه بخوان مخفیش کنن جلو تو می تونن هرگززززززززز
تو می تونی خوشحال غمگین عصبانی دلتنگ و .....باشی
اما در همون حالت طناز انسان دلسوز و عاشق بمونی
آزی تو می تونی دلدار و دلبر باشی
آزی تو حاضری هر کاری از دستت بر بیاد برای کسی انجام بدی
آزی....
بقیه صفات آزی
آزی تو خیلی مهربونی
این رو می شه فهمید
آزی تو برات گلدون شکسته
قلب شکسته
روح شکسته
به معنی اینه که من اینجام به شونه هام تکیه بده شاید کمتر دردت بیاد
من اینجام اشک بریز شاید آروم تر شی تو بغل من
درسته که کلی کار داری اما تو برای عشق ورزیدن همیشه وقت داری
آزی تو معرکه ای
راستی عزیزم
بابااینا شنبه شد قرارشون
ای خدا من مردم
دوستت دارم...
ارسال یک نظر