>

>

>

>

وختی که من عاشق میشم دنیا برام رنگه دیگس..

ارسال شده توسط حاج خانومچه | در ۳:۳۰ | 8 دیدگاه
دسته بندی شد در


الان که اینو حاج خانومچه داره مینویسه اینترنتشون از دیروز همینجوری قطع شده ینی نمیدونه این ذلیل مرده چش شده که اصن هی تندو تند قطع میشه و منم دستم به هیچ جا وصل نیس! خبر مرگش فقطم سیستمه ایشون اینجوریه و بقیه اینجا اینترنت دارن! (در اکنون گاه کاشف بعمل اومد که طی یه عملیاته کاملن خنگی!  ایشون زده بودن دکو پوزه این اکسپلوررشونو آورده بودن پایینو واسه همین قطع بودن! بیخیاله اینکه ایشون کامپیوتر خوندن!)
خب حالا که اینترنت نیس، قرار نیس هیچی نگیم که! پس بازم طبقه مَموله همیشه به روده درازی مشغول میشیم.. راستش از خدا که پنهون نیس از شوما چه پنهون که دیروز حاج خانومچه ماشین نیاورده بودو قبل از رفتنش به سرش زد که بره یکمی در این پاساژهای اطرافه ت..ج..ر..ی..ش قدمی بزنه تا شاید مانتویی، کفشی، چیزی پیدا کرد.. خلاصه در همین راستا و در راستای تحقق اهدافه خود شیرین بازیاش به حاجی اس.ام.اسی زد و ازش طلب اجازت کرد و حاجی هم با خنده ای پاسخ داد که "تو آخر منو ورشکس میکنی برو عسلم!" خاست جواب بده که بابا اسمم عسل نیس! من حاج خانومچه ام! دید که تو اس.ام.اس که جایه این لودگی ها نیس و از این رو سوکوت کرد..
خلاصه دیروز رف یه چن تا مغازه توی پاساژ قائمو گشتو بعدم حوصلش سر رفتو برگش خونه! (راستی یه اتفاقه خیلی خوبی رخ داده! اونم اینه که حاجی خیلی این روزا گُل شده! ینی میگم گَل به معنای واقعییه کلمه ها! انقد که مهربونتر و ماه تر شده که حاج خانومچه تند و تند دوچاره شرمندگی و ذوق مرگیه خاطر میشه! انقد که دیروز عصری با دوستاش بیرون نرفتنو اومد با حاج خانومچه رفتن بیرونو تازه یکعدد شلواره خوشگلو ناز واسه حاج خانومچه هم خرید تازشم! (چیه؟ هان؟ عکسشو میخاین؟! نداریم خانوم! تموم شد! بردن! دیر رسیدی! خیله خوب عصری ازش عکس میگیرم میارم اینجا میذارم! از دسته شوما رفقا!) بعدم موقه ی پرو حاج خانومچه فهمید به به! چقد چاق تشریف دارن ایشون! دیگه قرار شد حسابی لاغر کنه! خب آخه راستش نمیتونه جولوی این شیکمه گندشو بگیره و دائمن داره میخوره (حاجی جون! پیلیز این تیکه رو شوما نخونین! که بعدشم تندی تارُفه کنسروِ کارد بنمایید پیلیز!)
راستی حاج خانومچه در پی تعاملاته فکرانه یی که پیدا کرده رفته یه کتاب از نت پیدا کرده به نام "ماشالا خان در بارگاه هارون الرشید" اثر ا.ی.ر.ج پ.ز.ش.ک.ز.ا.ده! حالا دیگه همینجوری در حاله مطالعه س بچه
یادتونه همین چن خط پیشا نوشتم که این زوجه خوشبخت دوباره عاشخ شدن؟ خب اینم یه نمونه ی اس.ام.اس از طرفه حاجی وختی حاج خانومچه داش میرف برسه خونه: " بهاری ترین گله زندگیم رسیدی خونه خبرم کن عروسی"
راسی خانوما میدونین که همون طور که از چن تا نظر متوجه شدین پایه یه جنابه سیبیل (از نوع ارادت : جنابه حاجیمون ) به این بلاگ باز شده! پس دیگه پاشین جولو پلاسمونو جم کنین! خاهرا حجابشونم لطفن راعایت کنن بد نیستا!



8 بازخورد به 'وختی که من عاشق میشم دنیا برام رنگه دیگس..'
حاجی گفت...

تو که با این متنات نمیذاری ما به کارو بارمون برسیم
ولی این چند وقته داری کلی منو میخندونی گل بانو..
یادتم باشه حاجی آقا سیبیل نداره گل بهار...
یک عدد آقای همسر

پیتی گفت...

خبرم کن عروسی؟؟ :))))))

می بینم که دیدی حاجی پولدار شده هی می ری خرید! اونم کجا؟ تجریشو قائم و این حرفا!

حاج خانومچه گفت...

عزیززززززززززززززم آخه کی میای اینجا رو میخونیو کی نظرتو میذاری عشقم؟ هان؟؟؟
ما که نفهمیدیم چیکار کردیم که شوما هی میخندین هان؟؟ تازشم میدونم که شوما سیبیل ندارین اما خب بلخره سیبیل هستین دیگه! مگه نه؟ D:
بعدشم "گل بهار" چیه؟ بهاری ترین گله زندگیییییی! D:
دیدی یادم موند آقا! *:

گ گفت...

سلام حاج خانومچه خانوم ! واي چه اسم طولانيي داري شما.راستي خانومه تنها تنا ميري خريد؟پس حاجيتون چي

از اون عكسا يه نگاه يه نظرانه خواهرانه فهميدم شمام مث من از يه ناحيه تپلي ... كه اونم نميشه كاريش كرد.

خانوم دكتره فراموش نشه .

گلدونه گفت...

چه باهال! عنوان وبلاگتو امروز هی باخودم می خوندم...

چیز مهمی نیست عزیزم و جای هیچ نگرانی برای کسی جز خودم...

ایشالله زودتر از این مود میام بیرون. فعلا خدافظی تا شنبه

سانیا گفت...

سلام عزیزم
دیگه داشتم نگران می شدم بس که دیر آپ کردی.تا رفتم خوابیدم و برگشتم آپ کردی و من رو ذوق زده کردی.
ای جان عشق و بارون و خرید و اس ام اس و لاغری و ...............
ای حاج خانومجه جون زندگیت همیشه پر از شادی و سلامتی و عشق و پول باشه
مراقب خودت باش گلم
به قول حاچی گل بهار...

سانیا گفت...

وقتی من عاشق می شم دنیا برام رنگ دیگس
اما وقتی دلت می لرزه که این عشقه نکنه یه وقت....اون وقته که دنیا دیگه رنگ نداره.تاره...

ببخشید خانومی صبح اول صبحی چیز ناراحت کننده می خونی .........

پیتی گفت...

سلام گلی...بدو بیا..

ارسال یک نظر