>

>

>

>

کارناوالی دور از حجمِ سبز

ارسال شده توسط حاج خانومچه | در ۰:۲۳ | 5 دیدگاه
دسته بندی شد در


دور از چشِ همه ی شوما رفیق رفقای پایه، حاج خانومچه دیشب به یه کارناوالِ اساسی دعوت شده بود از طرف خونواده ی حاجی! یعنی بهتره بگم حاج خانومچه و حاجی اونا رو دعوت کرده بودن، لازم به ذکره که عمو نیما از هفته ی گذشته به یه هالیدیز تشریف برده بودنو تا دیشب اصلن این کارناوالا رو به چشِ خودشون ندیده بودن! و اما دیروز، تو آر یا ش هر که غوغایی بود در نوعِ خودش بی نظیر! راستش از شوما چه پنهون حاج خانومچه دوس داش به جای این رشته ی کشککی که وختی هر وخ هر جا اسمشو میاری همه فک میکنن رفتی وُرد و اِک سل یاد گرفتی نه بر نا مه نو ی س ی، میرفت عولوم س ی ا س ی میخوند! شایدم وختی شرشو از این مملکتِ قهویه یی کند و گورشو گم کرد رف یه مملکتِ گل و بلبلِ دیگه، خدا رو چه دیدی، شایدم اون رشته رو خوند! خلاصه باهاس بگم که حاج خانومچه با این حال که خیلی خیلی ماشالا به جونش آدمِ سر زنده ییه اما زیاد از این کارناوالایی که به ظاهر به اسمِ عمو سبزَس (بقول سانی جون جونم) اما در باطن خالی کردنِ انرژی ها و پتانسیلاییِه که تو کمر ملت به صورتِ قِرِشمال ایجاد شده بدش میاد! از شوما چه پنهون که حاج خانومچه راستیاتش با اینکه همش دمبالِ شولوغ پولوغ بازیایِ شبایی مثه شبِ چارشمبه سوریِه اما با اینحال الان این احساس رو تو طرفدارایِ عمو سبزِ دوس نداره! به جاش دمبالِ جاهاییِه که چارتا دونه شُعار بدن ملتُ از عمو سبزشون حمایت کنن نه اینکه بریزن تو خیابونُ شورو کنن به تحولِ خیابونا به یه دیسکویِ نرینه! و نیز سکّویِ راه رفتن برای دخترایِ سبزینه یی که بیشتر جای تاسف داره تا حتا تفکر.. راستش حاج خانومچه دیشب رو اصلن دوس نداش! نیس یه چن وختی هم هست که بیچاره تو فکر و افکارِ خودش درگیره (بروبچ همه بیایین همین جا براش دعا کنیم که شاید یه فرجی پیش بیاد بچه از این فکرُ خیالایی که خاب و خوراکو ازش گرفته، خلاص بشه! همه باهم آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآمــــــــــــــین! به مولا ازتون متنفرم اگه دعا نکنین واسشا) آره خلاصه دیشب، با ماشینِ عمو نیما رفتن میدون کاج! آقا گفتم ماشینِ عمو نیما! حاج خانومینا انقد خوشحالن که از این ماشینه نگرفتن! آخه مِثکه خیلی خیلی زیاد مصرفِ سوختش بالاس! مثلن ماشینِ حاج خانومچه تو شَهر همش صَدی هشتا میسوزونه اما ماشینِ عمو نیما صَدی هیودَه تا! اصلن فکرشم نمیتونم بکنم که یه روز با این وضعِ س ه م یه ب ن د یا بخام ماشین گیربکس اوتوماتیک بگیرم! خلاصه داشتم چی میگفتم؟ اصلن ماشالا این حاج خانومچه انقد بچه عاشقِ ماشینُ ماشین بازیِ که هوشو حواسِ دُرُس درمونیَم واسه آدم نمیذاره که! اینو حتا عمه هانی هم فهمیده! جونم براتون بگه که حاج خانومچه همش دمبالِ آدمایی میگش که یه ریزه حتا فشارای دولتِ فِلی رو حس کرده باشنُ واقعن به دمبالِ کمی تغییر اومده باشن بیرون! اما متاسفانه دریغ از دیدنِ این آدما! دیشب س ع ا د ت آ ب ا د، فک کنم تا صوب نخابید! خلاصش بگم که حاج خانومچه به دمبالِ تغییر در این وضعِ فعلی حاضر هر کاری از دسش بر میاد انجام بده اما این ملت فقط به دمبالِ دامبولُ دیمبولن متاسفانه! البته بگم نمیشه به اونام خُرده گرفت! برای اینکه به حدی تحتِ فشارن که توی یه همچین کارناوالایی (حالا مهم نیس، رنگش به رنگِ سبزِ م و س و ی باشه یا به رنگِ خونِ شبای ع ا ش و رایی باشه یا حتا بازی ا ی ر ا ن – ا س ت ر ا ل یا باشه! مهم اینه که مردم بریزن بیرون و شورو به رقص و پایکبوی کنن!) فقط نمیدونم چرا این دولت فکری به حالِ این مردم نمیکنه!؟ چرا به فکر این همه پتانسیلِ در حالِ انفجار نیس؟ نگرانم! از همه چی نگرانم! از شرایطِ روحیِ خود حاج خانومچه تو این روزا نگرانم تا سبزینگیِ جمعه ی در پیشِ رو!

پی نوشتِ اول: راستی این خبرم دیشب در پی شُعارِ حامیانِ سبز که میگفتن "یه هفته، دو هفته، محمود حموم نرفته" دیشب شنیدیم: "خبرِ جدیدِ هفته! محمود گرمابه رفته"!!!!

پی نوشتِ دوم: چقد من این پست رو دوس دارم..


5 بازخورد به 'کارناوالی دور از حجمِ سبز'
پیتی گفت...

شرمنده آزی امروز خیلی بیزی هستم... :((
اصلا این چند روزه به ساز این احمقا باید برقصم بلکه شنبه بتونم مرخصی بگیرم.. انتخابات هم زیاد جذابیتی راستش نداره برام چون حالم از وعده های سرخرمن بهم می خوره.. خیلی نگرانم.. راستش نمی دونم چی قراره بشه... این وضعیت مملکت اصلا درست شدنی هست؟؟؟

سانیا گفت...

سلام آزی تو این همه وقته آپ کردی این نشون نداده ازش بدم میاد


آزی من دعا کردما :)))))))))
قربون شکلت برم که این همه فکر می کنی
به همه چیز ریز و دقیق
ناااااااااااااااااااااااااازی
می دونم آزی تو ذهنت چی می گذره
البته یکیش اون یکی نه که نمی دونما
نمی دونم جمعه چی می شه بالاخره
خوش به حالت می ری بیرون
من اصلا وقت نمی کنم
فقط پروژه قانع سازی
راستی نامه ها*شمی و صا*نعی رو دیدی ؟
آزی من نمی دونم این آدم امشب چی می خواد بگه تو تی وی
آزییییییییییی

گلدونه گفت...

وااااااااااااااااااااااااااااای!!!!!!!

کولاک کردی خاهر! خیلی باهال بود! مارو هم که نشون ِ رفیقات دادی رفت خاهر! راستی امروز میای بریم کولاک کنیم؟:D

نفس گفت...

آآآآآآآآآآآآآآآآمممممممممممممممیییییییییییینننننننننننن
فقط گفتی بگیم آمین نگفته که واسه چی .ما هم دعا کردیم واست خانوم.
راست میگی ها .منم همش می گفتم که این همه آدم که عکس و پوستر و سی ودی و...گرفتن دستشون و هی تبلیغ می کنن اصلا می دونن واسه چی دارن این همه خودشونو می کشن؟واسه کی ؟نه والا اگه بدونن.به قول تو برای خیلیاشون فرقی نداره سبز موسوی یا سرخ عاشورایی .چند روز پیشا که داشتیم از میدون ولیعصر بر میگشتیم خونه یه بچه جغله حدود 5-6 سالش بود.دم در خونشون یه پوستر از موسوی گرفته بود و هی داد میزد موووووسسسسسویییی مووووووسسسسووووییییی.خوب دیگه معلومه که اون بچه صاحب نظر نیست و هیچی هم از اوضاع مملکت نمیدونه.اما واقعیت اینه که خیلیا "خیلی از آدم بزرگامونونم همینجورین.متاسفانه.
راستی من تو تهران هستم توهمون آریا شهری که گفتی شلوغ بود.
دقت کردی چقدر خوب از زیر زبون آدم حرف می کشی؟؟؟؟خوب بابا قهر نکن شوخی کردم.اونقدر شیرین حرف میزنی که آدم دلش میخواد جوابتو بده.راستی به دوست جونم سر نزدی انگار .یادت نره سر زدی بهش به من بگو نظرتو.

بهار گفت...

خداییش هرچی حرف حساب بود یه جا زدی... ازین حرفت خوشم اومد چون راس بود... چون این واقعیته که اینایی که ریختن تو خیابونا و سبز سبز می کنن بیشتر ازینکه به سبزی اهمین بدن به همون قر گیر کرده اهمیت میدن و این سبز رو کردن یه بهانه واسه خیلی کارایی که همیشه جرات کردنشو ندارن... که البته اینم راس گفتی که بالاخره یکی باید یه فکری واسه این گیرایی که اینور اونور جووناس بکنه خب.... من که به شخصه هیچگونه فعالیتی نکردم در این خصوص ها... هر کی میرسه میگه چرا هیچ جات هیچ علامتی نزدی... هرکی یه جوریه دیگه...
دیگهههههههههه..........همین دیگه....چیزی برای گفتن ندرم دیگه...

ارسال یک نظر