از سه راه می توان آرای مردم را شمرد، با کامپیوتر، با دست، با چماق
آخ که چقد دلم میخاست انقد دوباره خوب میشدم که میتونستم از خودم و زندگیم بنویسم! اما افسوس و صد افسوس که خیلی با خوب شدن فاصله هست..
فقط بگم که دیروزم حاج خانومچه به همراهِ حاجی قاطی این موجِ عظیمی که حالا دیگه نه تنها سبز پوش نیستن که سیاه پوششون کردن، شد.. باورم نمیشه که امروز قراره توی میدونِ توپخونه یا همین امام خمینی فعلی همه به سوگِ عزیزانی که تو همین هفته ی پیش دستشون تو دستامون بود و با هم فریاد میزدیم "یا حسین! میرحسین" و حالا فقط از اونا یاد و خاطره یی مونده.. باورم نمیشه که امروز حاج خانومچه برخلافِ رنگین کمانِ هر روزیش، سرتا پا سیاه پوش شده.. تنها کاری که تونست بکنه و خدا حاجی رو عمر بده که نق و نوق نکرد و با تمامِ خستگیش برد تا حاج خانومچه دو تا رولِ روبانِ مشکی بگیره و تا شب تیکه تیکه ش کنه تا امروز همه به دستاشون یه روبانِ سیاه ببندن به سوگواری عزیزان از دست رفته مان..
پی نوشت: راستی حاج خانومچه قراره امروز بعنوانِ عکاسِ اختصاصیِ این مراسمِ سوگواری برای وبلاگِ طرفدارانِ میرحسین، چن تایی هم عکس بگیره. تنهامون نذارین! رای مون رو که سوزوندن، حداقل نذارین خونِ این عزیزانمون پایمال بشه! با ما همراه شوید..
این مطلب پایین رو هم که به نقل از استادِ بزرگ، ابراهیم نبوی عزیز هست رو میذارم اینجا..
رای ما رو دزدیدن، دارن باهاش پزمی دن
ابراهیم نبوی
معجزه چیز خوبی است که از قضای روزگار هفته ای سه بار، سالی 56 هفته و ماهی 37 روز در زندگی سیاسی ایرانی اتفاق می افتد. انتخابات اخیر که با رای اکثریت مردم به میرحسین موسوی و در نتیجه پیروزی قاطعانه احمدی نژاد انجامید، یکی از این معجزات بود، به برخی نکات آن توجه کنید
اول، یک ماه قبل از اینکه رای گیری انجام شود، نتیجه انتخابات توسط دوست رئیس جمهور دقیقا به همین میزان اعلام شد. حمید رسائی یک ماه قبل گفت در انتخابات یک ماه بعد احمدی نژاد 24 میلیون و موسوی 12 میلیون رای می آورد. وزیر کشور برای اجرای این معجزه زحمات بسیاری کشید.
دوم، از دو هفته قبل از انتخابات سی میلیون نفر در همه شهرها به نفع یک نامزد انتخاباتی به خیابان آمدند، ولی روز انتخابات 12 میلیون نفر به او رای دادند.
سوم، یک روز قبل از برگزاری انتخابات رئیس جمهوری که 24 میلیون رای آورد، تمام شهرها تحت کنترل نظامی قرار گرفت و ارتباط اس ام اس قطع شد.
چهارم، پنج ساعت قبل از پایان رای گیری نتیجه شمارش آرایی که هنوز نوشته نشده بود، معلوم شد و در سایت طرفدار دولت اعلام شد و دو ساعت قبل از پایان رای گیری نامزدها تحت مراقبت قرار گرفتند.
پنجم، سه ساعت قبل از پایان رای گیری رئیس جمهوری که با دوازده میلیون اختلاف پیروز شده بود، طرفداران نامزدی که محکوم به شکست خوردن شده بود، دستگیر شدند تا متوجه شوند که دقیقا چطوری شکست خورده اند.
ششم، رای گیری دو ساعت قبل از اینکه تمام شود، پایان یافت و چون جمهوری اسلامی علاقه مفرطی به مشارکت بیشتر مردم داشت، و در حالی که مردم توی صف ها منتظر رای دادن بودند، رای گیری را تمام کرد که بیش از این به حضور ملت افتخار نکنند.
هفتم: یک ساعت قبل از پایان رای گیری نتیجه شمارش آرا با درصد رای افراد معلوم شد و وزارت کشور مواظب بود که در جریان اعلام آرا هیچ تغییری در منحنی نسبت آرای نامزدها به هم اتفاق نیفتد، که مبادا مردم فکر کنند که تقلب نشده است.
هشتم: تعداد طرفداران رئیس جمهور 24 میلیونی که جشن پیروزی اش را در میدان ولی عصر تهران گرفتند به پانصد هزار نفر نمی رسید، اما تعداد طرفداران موسوی که 12 میلیون رای آورده بود، سه میلیون نفر بود.
نهم: رهبر معظم و دستپاچه انقلاب قبل از اینکه صحت انتخابات تائید شود، پیروزی رئیس جمهور را تبریک گفت و شورای نگهبان یک روز بعد اعلام کرد که ده روز طول می کشد تا صحت انتخابات تائید شود.
دهم: تعداد آرای کروبی در انتخابات از تعداد اعضای ستادش کمتر بود.
یازدهم: یکی از بزرگترین معجزات این انتخابات این بود که براساس آمارهای وزارت کشور معلوم شد مردم ایران 102 درصد خودشان هستند.
دوازدهم: دولت تصمیم گرفت از 300 هزار نفر نیروهای نظامی برای شمارش آرا استفاده کند، ولی چون این نیروها کتک زدن را از شمردن بهتر بلد بودند، وزیر کشور نتیجه آرا را اعلام کرد و بعدا برای اثبات آن نتیجه از آن 300 هزار نفر استفاده کرد. آنها با باتوم و گاز اشک آور به مردم اثبات کردند که شمارش آرا درست است.
نتیجه گیری اخلاقی: آدمی که دروغ می گوید، حتما تقلب هم می کند.
نتیجه گیری ابزاری: از سه راه می توان آرای مردم را شمرد، با کامپیوتر، با دست، با چماق
نتیجه گیری سیاسی: مردم خوبند، بشرط اینکه تعدادشان را نشمرید.
5 بازخورد به 'از سه راه می توان آرای مردم را شمرد، با کامپیوتر، با دست، با چماق'
سلام آزی عزیزم
چقدر امروز سرت شلوغه
آزی نازنین این روزها کاش فقط در دل می ماند نه در...
خدا رحمتشون کنه که یکی بهشون میگه شهید و یکی میگه شورشی و کسی نمی دونه که اونا....
به امید خنده ای هر چند تلخ بر لبانمان شاید...
می بوسمت گلم...
پ.ن : هیچ فکر نمی کردم ربانای سبز بشه مشکی
شاید فکر قرمز بودنشون رو هم میشه کرد اما مشکی شدنش...چی بگم....
آزی جون
مراقب خودت باش
نگرانتم عزیزم...
وااااای خدا جون شکرت بالاخره تونستم به نظری بدم.مردم از بس که اومدم اینجا و هی هیچی ثبت نشد.آخیییییییییش
مطالبتو خوندم.نمی دونم باید گریه کرد یا خندید.
هر چند که به قول شاعر
خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است.
می بینی حاج خانوم چی به سرمون آوردن؟بیچاره این آدمایی که مردن که به قول سانیا معلوم نیست حتی اسمشون شهیده یا شورشی!بیچاره خونواده هاشون.بیچاره ما که هنوز باید تو این طویله زندگی کنیم.(دور از جونت البته)
یه مشت لاشخور افتادن به جون این کشور تا شیرشو نمکن خیالشون راحت نمیشه.
راستی سانی راست میگه .مواظب خودت باش خیلی زیاد
سلام عزیزم مرسی واقعا ترکوندی...آزی حواست باشه امروز انگار کلی تک ترانداز تو انقلاب هست...
عزیزم یه روزی هم من و تو جهیزیه ی رباب میخریم نگرانی نداره که...
(ایشالله)
راستی تو هی بیا گیر بده بلکه این وحید بیاد عکس کیک رو بذاره! من که حریفش نمیشم خاهر...
راستی تو آخرشم واسه زن هیچی کادو نگرفتی؟ اون نریمانه بهش نمی اومدا! (چشمک)
سلام آبجی کوچیکه...
یه روز 72 تا مرد که اسم سرورشون حسین بود سرش رو گرفته رو به آسمون یه فریاد زدن باهم و فقط یه جمله گفتن از ته دلشون ..... آزادگی
حالا 1400 و خورده ای ساله که این صدا گوش فلک رو کر کرده حالا .... 30 میلیون آدم یه یا حسین باید بگن یه یاحسین
ارسال یک نظر