>

>

>

>

آخرین موسوی بازی

ارسال شده توسط حاج خانومچه | در ۲۳:۵۰ | 4 دیدگاه
دسته بندی شد در


اولین سخن: امروز صوب که حاج خانومچه اومد اداره فقط دمبالِ نوشتنِ یه مطلب ا ن ت خ ا ب ا ت یِ دیگه بود، اما باهاس بگم که همین صوبیه یه خبری رو شنید که انقدر شاکد (Shocked) شد و ذوق مرگ که دلش نیومد شوما رو بی نصیب از این مطلب بذاره! عزیزترین دوستش که در حالِ مزدبجیته، این ازدباجش به یه روز جولوتر افتاده (بیشتر بخانید و تبریک بگید ببینم بچه های پر رو! خب به من چه که کسی به شوما تبریک نگف موقه ی ازدباجتون! بروبچ یادتون باشه به قولِ ر ئ ی س ج م ه و رِ آینده مان "ادب مرد، به ز دولت اوست"!) پس از همین جا، حاج خانومچه صمیمانه ترین تبریکا رو بهمراه بهترین آرزوها تقدیم عزیزترین و عروس ترین عروس دنیا میکنه "پیتی جونم و پسرک عزیز! انشالاه مبارکتون باشه" اینم یه مِسِج برای ملوس ترین عروس دنیا (آهای گلدونه ی ورپریده حسودی نکن! بدو بچه! دِهَه! هنوز وختِ تو نشده که! ایشالا یه ماه دیگه هم به شوما تبریک میگیم خانومی)

On your wedding day,
May God walk besides you,
filling your hearts with love as you
Begin your new life together.
wedding congratulations

خلاصه این دوستمونم قاطیِ ما مرغا شد و ایشالا از روزِ یکشمبه مثه همه ی ما مرغا مشغولِ قدقد کردن میشه! همگی با هم ایشالااااااااااااااااا (به مولا ازتون متنفرم اگه ایشالا رو از ته دلتون نگیناااااااا)

دومین سخن: دیروز همونطور که از قبلم گفتم حاج خانومچه بهمراه حاجی تشریف بردن و چسبیدن به این موج سبزی که از مِی دونِ ان قلا ب راه افتاده بود بسمتِ آ زا دی! بازم شورو هیجانِ ملت! بازم همون شعارها! بازم شورو شعف مردم از اومدنِ یکی از نسلِ سبز! بازم فریاد برای داشتنِ دولتی به رنگِ دولتِ امید.. راستی دیشب دیدید صوبتای جناب پرزیدنتِ شهیدمونو تو تی وی؟ حاج خانومچه اینا تو ماشین بسمت ص د ا س ی م ا ، از رادیو گوش کردن! راستش شاخ دروُردن مثه همه ی شوما رفقا که این آدم چطوری اینهمه پررو و وقیح تشریف دارن.. متن این سخنرانی رو میتونین اینجا بخونین..

راستش دیروز حاج خانومچه ماشالا به جونش بلخره حاجی رو گول زدو با خودش برد اونجا! دستِ بر قضا خاهر زاده های حاج خانومچه (مسودی و دیزاینر) هم بهمراهِ دوستاشون (مِد مِد و امیرالدوله) هم اونجا بودن! حالا فک کنین اونجا حاج خانومچه به دیدنِ کی نایل آمد؟ بعلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه! خودِ خودش بود! یه دخملِ ظریفو ناز و در عینِ حال ورپریده به نامِ گلدونه بانو! وای بر خلافِ شیطنتای بلاگستونیش خیلی هم خانومو ماه بود اما حاج خانومچه هنوز همونجور شَر و شیطون! اینم سندش که حاجی خاس از همه که بگن م و س و ی (به استناد گفته های خودِ گلی بانو) و اینم که میبینین حاج خانومچه ی سبزِ! (متنفرم ازتون اگه دیدینش و ماشالا نگین بهشا)! اینم حاج خانومچه و حاجی وختی شورِ سبز اونا رو هم در بر گرفته بود! دیشبم به همراهِ بروبچ تشریف بردن که برن دمِ در جایی که اون بیس دیقه چرندیاتو پخش میکنه که دیگه انقد شولوغ بود که تا ساعت دو و نیمِ شب (البته آخرش دیگه حاج خانوم ماشالا به جونش تطیل شده بود و خروپفش عالمو برداشته بود) تو ترافیکو مسخره بازیِ آدما بودن (اما به قولِ حاجی که ایشالا ماشالا به جونِ اونم بیاد الاهی - همه باهم، الاهــــــــــــــــــــــــــــــــــی- ما به همین مسخره بازیام علاقه داریم چرا که همینان که با مزخرف بازیاشون باعث شدن محفلِ سبزِ ما سبزتر بشه! همینا جوونای مملکتِ ما رو تشکیل میدن پس یا علی به همشون! راستی تو این گیرو دار حتا ماشین حاج خانومچه اینا هم طرفدارِ عمو سبزِ شده بودا!

پی نوشت: راستی تمومِ عکسای گرفته شده، هنر شخصِ شخیصِ حاجیِ! البته نه فک کنین حاج خانوم عکاسیش بده ها! نه بابا! بچه اصلن خودِ عکاس بانوئه! اما نیس حاج خانومچه دوس جونشو دیده بود، دیگه عکاسی و این صوبتا یادش رفته بود بابا!

پی نوشتِ بعدی: در راستای تشریف بردن عمو محمود به شریف، اینو ببینین چیکارش کردن! بدرقه ی عمو دُکی!

پی نوشتِ خیلی بعدتر: رفقا فک نکنین لامصب فقط تهرانِ خودمون از این خبراستا! اینجا رو ببینین! میدونِ نقشِ جهانِ اصفهانه ها!

(بعلت نتیجه ی پیروزی ظلم و کفر بر راستی و حقانیت، عکسا همگی پاک شدن)



4 بازخورد به 'آخرین موسوی بازی'
سانیا گفت...

سلام آزی جونم
چی بگم دختر کولاک کردی که
وای خدا چندین بار این متنی رو که برای پیتی گذاشتی رو خوندم عزیزم
چند بار
خیلی ناز بود لطیف شیرین خاطره انگیز
رفتم تبریک گفتما بهش :)
وای آزی چه کار کردی تو دختر دیروز
ناناحت شدم دلم شکست :(
به یاد من نبودی اصلا :((((((((((
(آیکون سانی در حالی که داره زار زار گریه می کنه و جزوه هاش خیس شده )
وای دختر دیدی این رییس جمهور گیگیلیمون چی گفت ؟
:)))))))
بسی مشعوف گردیدیم هاها
اما این چرا این قده مطمئن بود که دوباره رییس جمهور می شه ؟ تو می دونی ؟؟؟؟؟؟؟
آزی مرسی از عکسا خیلی خوب انداخته حاجی ازش تشکر کن از طرف ما

پیتی عروس گفت...

واییییییییییییی عزیزم.. کلی منو شرمنده کردی.. به خدا نمی دونم چجوری باید احساسمو در مورد این حس پاکت بیان کنم... قربونت برم که از خودم خوشحالتری..
امروز اینقدر درگیر بودم تو شرکت که اصلا نتونستم ازت تشکر کنم..باهات در تماسم.. می بوسمت.. برام دعا که حتما می کنی..

نفس گفت...

رفتی وب عشقمو دیدی اما به من هیچی نگفتی که دختر.
راستی خودتم مثل نوشته هات خوشگلی

سانیا گفت...

سلام آزی جان
خوبی عزیزم ؟
عزیزم همه حرفاتو قبول دارم
غمی رو که تو دلامون نشسته رو می فهمم
از دیشب تا حالا خودم رو قوی کردم
چون باید به دوستام که بهم زنگ می زدن
به اطرافیانم
به خودم روحیه می دادم
هنوزم این کارم ادامه داره
عزیزم
می دونم که چقدر سخت بود خودمونو راضی کنیم که تو این فعالیت ها شرکت کنیم
و حالا احساس بازیچه بودن بهمون دست بده
اما عزیزم
مثل همیشه قوی باش
می دونم که تو بهت و شوکی اما ...
چی بگم...

ارسال یک نظر