>

>

>

>

پیله ات رو بگشا، تو به اندازه ی پروانه شدن زیبائی

ارسال شده توسط حاج خانومچه | در ۰:۲۲ | دیدگاه شما
دسته بندی شد در


دیشب بالاخره بعد از مدت ها، حاج خانوم پیله ی خودش رو پاره و شروع به حرف زدن کرد... خیلی وقت بود که حرفایی روی دلش سنگینی میکرد حالا همشونو به یکی یکی براحتی به زبون میورود و میگف و مطمعنم که حاجی هم شکه شده بود و هم تردید داشت که این همون حاج خانوم خودشه یا نه؟! حالا بهر حال راحت شدش و با گفتن بخشی از حرفای سنگین دلش، آرومو راحت شد و با اینکه هنوز چیزای آزاردهنده یی توی ذهنشه که شاید انقد گفتنش براش سخت باشه که هرگز عنوانشون نکنه اما با این حال، دیشب با خیالی آسوده سر بر بالین گذاشت و خابید...
راستی یادتونه حاج خانومینا داشتن فیلم ریدر رو نگا میکردن؟! دیشب ادامش بود... و حاج خانومچه مثه معتادا هی چرت میزد و هی میپرید و انقد این صحنه مورد تمسخر این حاجی شده بود که حاج خانومچه هم از خواب پرید...
راستی از قراره معلوم، طبق پیشنهاد جناب عکاس باشی، حاج خانومینا قراره سفری کوتاه به شمال داشته باشن! حالا نگو امروز تولد خاهر خانومی حاج خانومچه هم میباشد! حالا تصور اینکه میهمانی امشبو کنسل کنن و برن شمال، ذهن حاجیه خانومو ساعتها به خودش مشغول کرد و دست آخر تونست با خودش کنار بیاد که تلفنو برداره و به خاهر خانومی بگه با اینکه کادو هم برات گرفتیم اما نمیتونیم بیاییم و اون خاهر مثه فرشته هم که جز "خوش بگذره" هرگز چیزی از دلش نیومده به حاج خانومچه بگه که ... الاهی من فداش بشم که انقد این خاهره مهربونه!


0 بازخورد به 'پیله ات رو بگشا، تو به اندازه ی پروانه شدن زیبائی'

ارسال یک نظر