اندر مصائب گرفتن ماینه فنی
ارسال شده توسط
حاج خانومچه
|
در
۰:۴۸
|
9 دیدگاه
دسته بندی شد در
خانوم والده حاجی
عشقولانه
میدونی هیچی بدتر از این نیست که صوبه اولِ صوب که پا میشی میای پشتِ میز کارت میشینی با یه عالمه کار!! ببینی که هیچی اینترنت نداری، تازه کلی هم سرت منت میذارن که بابا اینترنتت پر سرعته! دیش دارین! دیگه دِدیکِیتدو این صوبتا.. اما شانسِ شخمیِ ما اینه که گندِ دماغ ترین کامپیوتر اداره مالِ حاج خانومه! حالا حساب کنین که همه ی افراد دسترسیشون به اینترنت تووووپ! حاج خانوم دریغ از یه صَفِه ی ناقابلِ جنابِ یاهو خان خان! حالا بخوره تو سرش اصلن چیزای دیگه رو نخاستما! اما بجاش تمامیِ مسنجرهای عالم در این کامپیوتر روشن میشه! اَوتلوک کار میکنه! پس نتیجه اینکه اکسپلورِرش خرابه! نشون به اون نشونی که همین هفته ی پیشم همین مشکل پیش اومده بود که متوجه شدیم حاج خانوم رفتن بطور کاملن ژانگولری پرا.کسی نصب کردنو بعدم روششو یاد گرفتنو اینترنت به کار افتاد! اما الانم با اینکه مطمئن بودن که مشکل از این مسئله نیستو این خانوم تا شعاعِ صد کیلومتریِ این جناب نرفتن با این حال رفتنو این مسئله رو هم چک کردن اما نخیر! اصن اکسپلورر میگه دُرُس نمیشم که نمیشم! خلاصه حالا که ما دیدیم اینترنت قطعه گفتیم تا اولِ صوبیه کار و باری نداریم بشینیم یه دو کلومی با این رفقامون دردو دل کنیم همچی بفمی نفمی دلمون واز شه اوله صوبی! جونم براتون بگه که همین دیروزیه که از شوما چه پنهون حاج خانومچه با خانوم والده ی حاجی قرار داش که برن واسه ما.ینه فنی ماشینه خانوم والده! ینی این پروسه ی ما.ینه فنیه ها یه دو سالی بود که توی خونه ی حاجی اینا در جریان بود! حاجی از قرارِ ملوم هر روز تو خونه سرکوفت میشنید که کی ماشینو میبره ماینه اما اون بدبختم کارو زندگی داش دیگه وخ نمیکرد! حالا بماند که ماشینِ خودشونو تو همون ماهِ آخرِ پاییز پارسال برده بودن واسه ماینه! آخه خانوم والده ی حاجی راستش موردِ استفاده ی ماشینیش کمه! نهایتن از خونه تا سرِ خیابونی جایی! وگرنه که دور از جون حاجی قصدِ جریمه شدنِ خانوم والدشونو ندارن که! خلاصه که دیروز حاج خانومچه طیِ یه عملیاتِ انتهاری به حاجی پیشناهاد کرد که خودش ماشینو واسه ماینه ببره (آخه از شوما که پنهون نیس حاج خانومچه اسمِ دیگش شَناز صافکارِ! بچه یه پا اوستاس تو امورِ ماشین که بیا و ببین!) آره! داشتم میگفتم که دیگه حاج خانومچه طیِ تماسِ تلفنی با خانوم والده هماهنگ کرده بود خودشو و تا رسید دمِ منزلشون، خانوم والده تُندی پریدن بیرون که برن! دستِ بر قضا منزلِ حاجی اینا در نزدیکی یکی از همین مراکز واقه شده و دیگه با خیالی آسوده خانوم والده نشستن پشتِ فرمون با سرعتِ بیست تا در هر چارصد کیلومتر (توجه داشته باشین حاج خانومچه که خودش اِندِ بوق زدن واسه همین خانوماییه که حلزونوار حرکت میکنن تو خیابون! حالا در کنار ایشون نشسته بودن!) ماشینا پشتِ سرشون بوووووق میزدنو خانوم والده با اعتماد به نفسِ بالایی با همون سرعت توی لاین سمتِ چپ بودن! خلاصه بماند که حاج خانومچه یه دو سه کیلویی از حرصش کم کرد دیروز (بهش پیشناهاد شده که همیشه با خانوم والده بره بیرون که باعث بشه بلکه ایشون یه نیم گرمی از این سازمان گوشتشون کم بشه!!) تا اینکه بعد از انجام پروسه ی گرفتنه قبضو این صوبتا رفتن واسه ماینه فنی! اولش خانوم والده به حاج خانوم گف تو بشین پشتِ فرمون (آخه خانوم والده میترسید یه وخ هول کنه!) این شد که حاج خانومچه نشس پشتِ فرمون! یوهویی آقاهه گف: "چراغاتو روش کن!" حاج خانومچه موند! آخه تا حالا فقط یکی دوبار اونم تو روز پشتِ فرمونِ خانوم والده نشسته بودو نمیدونس چراغاش کوشن! بر حسبِ عادت دس برد پشتِ فرمونو یکی از همون بیلبیلَکایی که از پشتِ فرمون سبز شدنو زد (بطور اتفاقی راهنما بود!) ماشالا به هوشش که زودی فمید که باس اون یکیش چراغ باشه و خلاصه دیگه از شرمندگیِ جنابِ ماینه کننده درومد! بعدم که اون جناب به حاج خانومچه گف که ماشینو ببره یکم جولوترو بعدم خودشون پیاده شن! حاج خانومچه تقریبن یه سه چار سالِ پیش واسه فروشه اون یکی ماشینش یه بار رفته بود ما.ینه فنی اما خیلی یادش نبود، این شد که رو کرد به خانوم والده و گف: "ای ول! دیدی مامان! یارو دید ما خانومیم چه احترامی بهمون گذاش که خودش پشتِ فرمون نشس!" غافل از اینکه کلن این آقایونه جناب با هر ماشینی همین کارو میکردن نه فقط حاج خانومچه اینا! (بنابراین حاج خانومچه بسیار و بشدت کنف فرما شدن!) لازم به ذکرِ که ماشینِ خانوم والده چن تا عیبِ کوچیک از قبیلِ کمکِ جولو و چراغِ دنده عقبو این صوبتا داش که از دیدِ جنابانِ ماینه کننده بدور نموندو حاج خانومچه اینا رو راهیِ تمیرگا کردن! (حالا میتونستن بذارن واسه یه روزِ دیگه که حاجی از سفر اومدا! اما انگاری حاج خانومچه عزمشو جزم کرده بود که اینکارو همون روز تموم کنه!) دیگه خلاصه ماشینو بردن همون نزدیکی یه جایی واسه تمیرو خودشونم پیاده برگشتن منزلِ خانوم والده! دیگه نزدیکایِ 8.5 بود که رفتن ماشینو تحویل گرفتنو (اونوخ راننده حاج خانومچه بودش آخه خانوم والده فرمودن تو شب نمیتونن رانندگی کنن) رفتن دوباره تو مرکزو این دفه دیگه با سربلندی بیرون اومدن با گرفتنِ برچسبو کارتِ مخصوص! بعدشم رفتن یه فست فودی گرفتنو اومدن خونه با هانی خوردن! نشون به اون نشون که حاج خانومچه تا طرفای 11 اینا اونجا بودو کلی هم سه تایی برای هم خاطره تریف کردنو خندیدن! بعدم برگش خونه و طی دزدیِ بی شرمانه یی که از اتاقِ حاجی داشت، نشس فیلمِ ویکی کریستینا بارسلونا رو تا نصفه هاش دیدو بعدم خابید! (در جریان باشید که حاجی به تنهایی تشریف بردن دیشب استخر- همون استخر بزرگه تو مَشَد همه ازش تریف میکننا!)
پی نوشت: امروز حاجی برمیگرده! هورااااااااااااااااااااااااا
9 بازخورد به 'اندر مصائب گرفتن ماینه فنی'
وای کلی خندیدم از این سازمان گوشتت! خدا نکشتت! ماچ محکممممممممممممم!
سلام بر آزی مهندس خودم
ایشالله که الان حاجی به سلامتی و شادی رسیده و حاج خانومچه داره حسابی چلونده می شه
آزی جونم تو چه قده مهربونی.مهندس بابا رفتی ماینه فنی و بعدشم حاج خانوم رو رسوندی و فست فود و ...............
قربونت برم که ستاد انتخاباتیت رو رو هوا ول کردی و رفتی
وای خانومی امروز که خسته نبودی هان؟
زودی فردا بنویسیا که چی شد امشب
می بوسمت
سلام خانومی آزی جونی
سلام بر گل هر باغ
آزی جون شاداب
ایشالله حاجی رسیدن به سلامتی ؟رسیدن به خیر
موفق به دیدار شدی نازی ؟
قربونت برم
یه روز شاد و دل انگیز برات آرزو می کنم
می بوسمت
نظر شما پس از تأیید قابل رؤیت خواهد بود.
این چیزیه که بعد از هر ارسال پیام نشون داده می شه و بدون استثنا من هر دفعه می گم آزی این روی ماه توئه که رویت می شه
فقط خواستم بگم بهت
بووووووس
به سلااااااااااااااااااااااااااااام آزی جون خودم
کجایی بابا .می دونم که الان داری یه پست عالی می نویسی برای همون یه ذره ای که حاجی رو دیدی.من تو رو می شناسم بلا.
ببینم هاله نورو نگی خواهر یه وقت .تو کاندیدای مستقلی خانوم.تو خود ماهی اگه بغضیا هاله مالن.
وای خدا می بینی تو رو خدا با کیا طرفیم تو اون یونی.چی می گی آزی آخر ترمه من دیگه نمی بینمش.تو دانشگاه ما همه کارس طرف.
اما خوب می شه تو یه بار ببینیشا.دو تایی می شینیم غش غش می خندیم :)
باشه گلی خانوم .چشممممممممممممممم.
خوش بگذره بهت.
خداحافظت عزیزم.
واااااااااااااااااااااااااااای آزی عاشقتم وای آزی جون اگه بدونی چه قدر خوشحال شدم .واااااااااااااااااااای آزی دوستت دارم منننننننننننننننن .
آزی مرسی عزیزم سر زدی.
خوش بگذره جمعه ای بهت نازنینم
بووووووووووووووووووس
خداحافظت...
salaaaaaaaaaaaaam
مریضی هنوز؟ کجایی حاج خانومی؟
ارسال یک نظر