>

>

>

>

حاج خانومی به رنگِ سبز

ارسال شده توسط حاج خانومچه | در ۴:۰۸ | 5 دیدگاه
دسته بندی شد در


آقا لامصب عجب هوایی شده این روزا! آدم احساس دل انگیزیش میگیره ناجور البته اگه ملت گه نزنن به زندگیِ آدم! (خب ببخشین حاج خانوم بعضی وختا! فقط بعضی وختا میره تو فازِ بی ادبی که اونم ایشالا تو برنامه ی تعیین بودجه ی سالِ دیگه، یه پولی بش میدن خفه میشه دیگه فاز بی ادبیش بِن کل خاموش میشه!) داشتم میگفتم، این هوایی که دارم ازش حرف میزنم به هر دو هوایی اطلاق میشه که حدسشو میزنین! ینی اصلن کی به کیه!؟ به همه ی هواها مربوط میشه! راستش هوای تهران این روزا بهاریه بهاریه! ابری، بارونی، کمی آفتابی، دوباره بارونی.. دیروز عصری که دیگه انقد باد و بارون بود که باد داش حاج خانومو تو ماشینش باهم میبرد تو هوا که خدا عمر بده این بدنه ی قوی شرکتای خودرو سازی رو که این همه با استواریِ هرچه بیشتر به زمین چسبیده بود و از رو نمیرفت! خلاصش که هوای شهرمون توپه! از اون یکی نظرم که میشه هوای ان.تخا.باتی! وای دیگه نگو و نپرس خاهر! توووپ! همه رنگی.. اما سبزته رو عشقه.. راستش از شوما چه پنهون حاج خانومچه همچی بفمی نفمی یه جورایی پس زمینه ی سی.اسی رو هم داره چون ازش خوشش میاد دیگه این روزا هر لحظه تو بی.بی.سی، یکم تو قلم، یکم تو سایت سبزا خلاصه مثه زبل خان اینجا، زبل خان اونجا شده ماشالا به جونش بیاد الاهی!

خلاصه رفقا اینا رو همه رو گفتم که بگم حاج خانوم این روزا زندگی ممولیِ خودشم یادش رفته و چسبیده به انتخابات! حالا بچش سر گازِ و شوورش غذا میخاد و اینا رو هم بیخیال! حالا در همین راستا بهمراه تنی چند از فک و فامیلش میخان تشریف میبرن میچسبن به زنجیره ی سبزِ انسانی! وااااااااااای چقد دلم واسه ی شورِ انتخاباتیِ اون دختر ورپریدهه بود (سانی رو میگما) تنگ شده! الان بود با کلی شور و شعف از بنده و این حرکتم دفاع میکرد! راستی بروبچ خبر دارین که بعضیا که دارن مزدبج میشن خودشونو تبدیل کردن به عروس داهاتی! موهای زرد و نارنجی! اصلن شبیهِ زنِ شِرِک شده بلانسبت! (در این لحظه دوربین بر میگرده به حاج خانومچه، لانگ شاتِ حاج خانومچه در حالیکه داره ابروهاشو از خوشحالی بالا میندازه و یه لبخندِ شیطانی رو لباشه!) بماند که اون یکی از رفیقاشم که همش رفته تو این سبزینگی و خاطراتِ پارسالش دیگه حالا یکی میخاد اینو بکشه بیرون از اون روزا! خلاصه باهاس بگم که خانومی که شوما باشین حاج خانومچه تصمیم گرفته تشریفِ نحسشو برداره ببره تو این چی چیِ انسانی! میگن زنجیره ی سبز! آقا مام هستیم! رو مام حساب کنین!

بعدشم در راستای مشکل داشتن دوستانُ عزیزانِ گرامی در رابطه با نظر دادن در این بلاگ اسپات باهاس بگم که اصلن کار مشکلی نیس خاهرای گرام! فقط این لینکارو به ترتیب اگه باز کنین میبینین که چجوری میتونین به همین راحتی نظر هم واسمون بذارین! این اولیش، این دومیش، این سومیش، این چارمیش، این پنجمیش و اینم شیشُمیش!

لامصب حاج خانومچه نیس که خیلی دیشب بی حالو خسته تشریف داش، واسه همینم یکی از بهترین مناظره ها رو از دس داد!متنِ کاملِ مناظره رو میتونین از اینجا بگیرین! حالا امروزم قول میدم عکسای خیلی خیلی خفنی از این جنبش سبزیا بگیرم براتونو فردا اینجا بذارم! آخه نیگا! مارو باش رو دیوارِکی رفتیم یادگاری بنویسیم! به پیتی میگم بیا، میگه آخه پسرک میخاد بیاد امشب موهامو ببینه! بدبخت پسرکو بگو الان تصورِ دیدنِ آن جلی نا جو لی رو داره و میاد زنِ شِرِکُ میبینه! به اون گُلیِ ورپریده میگم بیا، میگه آقا وحید میخاد بیاد خونمون! آخه بابا این بیچاره م اولِ نومزدیشه، هنوز همه جا رو خوشگلو پر از گلُ و بلبل میبینه! اینم از شانسِ ما با این رفقامون! آقا حاج خانومچه تون ماشالا به جونش ایشالا قراره در راستایِ چاررا زرتشت تا ولیعصر وایسه! اگه اومدین ما رو اونجا میبینین! فردا با کلی عکسو خبرِ سبز میام اینجاااااااااااااااااا.. فقط یک یا حسین مونده تا میر حسینا! یادتون نره!


5 بازخورد به 'حاج خانومی به رنگِ سبز'
گلدونه گفت...

اووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووه! انقد انرژی داریا الان زنگ میزنم به وحید میگم نیاد من میخوام برم با آزی زنجیره ی سبز...
آزی میگم اگه بیشتر تعارف میکردی به وحید میگفتم نیادا
عجب پس پیتی نارنجی شد رفت:)))))))))

فردا عکس یادت نره ها! بعدشم مگه این ا.ن می ذاره ما اول زندگیمون گل و بلبل ببینیم ها؟ می ذاره؟ نه والا!
حالا حالی به آدم میمونه نه والا
نه بالا
راستی با هوایی که گفتی هستم خففففففففففففففففففن
من دیگه برم که میخوام راس ساعت هفت برم حموم(خنده) خنده خنده
خدافظ

حاج خانومچه گفت...

قابلِ توجهِ گلدونه ی ورپریده ی جیگر! باهاس بگم که خاهر میخاستم اصرار کنم اما راستش دلم نیومد! گفتم نیس آقا وحید سر صوب از خاب بیدار شده و سحرخیز بوده D: و از صوب داره تدارک میبینه واسه اومدن پیشت، از اون جهت دیگه دلم نیومد بت بیشتر اصرار کنم خاهر! اما خداییش حالی به آدم میمونه؟ (همه با هم) نه والا! احوالی به آدم میمونه؟ (بازم یه دور دیگه جماعت...) نه بلا! D:

پیتی گفت...

یعنی واقعا باید این همه توضیح می دادی واسه یه کامنت گذاشتن عزیزم؟:)))) اینا رو خودمون می دونستیم جیگر.. من که هر بار همین مراحلو اجرا می کنم تا آخرش می ره ولی همیشه دفع اول می گه درخواست شما انجام نشد مجددا سعی کنید.. بعد دوباره باید سند کنم!
اصلا از پستای انتخاباتی خوشم نمیادااااااا!
زودتر تموم شه ان انتخابات ما راحت شیم!
خودتی زن شرکککک!

حاج خانومچه گفت...

در پاسخ به زنِ شرک: عزیزم آخه بروبچ مشکل داشتن گفتم یه توضیحی بدم که بیخیال بشن دیگه! حالا چرا عصبانی شدی بابا میگم زنِ شرک که خوشگل بود بچه فقط یکم سبز بود که اونم اگه تو این جنبش سبز باشی خاه نا خاه همون رنگی هستی که دیگه همه چی حله خاهر D:

سانیا گفت...

دختر ور پریده همون سانی اقدام شجاعانه آزی کاندیدای مستعفی به نفع عمو سبز پوش را تحسین می کند
بگم بگو بگم بگو
آزی جون آزی جون
تو سمبل غروری
تو سمبل سبزی ای
تو خود شور و بارون
آزی شده کلی شیطون
آزی قربونت ما که تو ستاد قانع سازی فعلا فعالیت می کنیم خواهر
بووووووووووووووووووس

ارسال یک نظر